می نویسم شاید کسی جایی با خواندن آن به زندگی برگردد

بنام تنها پناه آشفتگان دیار سرنوشت

یک سلام پررنگ وچند نقطه چین ...... به علامت جوابهایی که هرگزندادی وچند دقیقه سکوت !به احترام لحظه هایی که در انتظارپاسخ تو مردند !

چه می توان کرد ؟ تویی عزیز کرده این دل رسوای من!!!

 این یادم ترا فراموش از همان یادم ترا فراموش هایی است که می شناسی همان یادم ترا فراموش سابق .از همان هایی که وقتی دفتر خاطرات روز های جوانی ات را ورق می زنی با  خود زمزمه می کنی از همان یادم ترا فراموش ها...اما نه شاید از آنهایی باشد که وقتی پس از سالها همراه قدیمی ات را می بینی چشمانت فریاد می زند ...

وشاید هم ... از آنهایی باشد که تومی دانی ومن نمی دانم ..آخر نازنین من توهیمشه بیشتر ازمن وبهتر از من می دانی ...

واما....باتوام باتوکه شانه هایت مدت هاست به علامت نمی دانم بالاست ..یادی را فراموش نکردی؟ ویافراموش شده ی یادی نبوده ای؟

ای عشق هر چه هستی هرچند سردوخاموش

هرچند گشته ای تو باهمدلان فراموش

هرلحظه در کمینم نجواکنم به طعنه

ای عشق محرم درد   یادم ترا فراموش ...!!!

تا یادم نرفته  منت دار تمامی عزیزانی هستنم که در دلنوشته های سابق همراهم بودند

تقدیمی به تمام یاد های فراموش شده....

 
تاریخ نمی زنم !هروقت ممکن است حوصله مهربانیتان  بیشتر باشد ....

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
unknown دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:22 ق.ظ

چرا ما جوونا دنبال گمشده ای هستیم که تا به حال ندیدیمش؟
متنت هم خیلی با حال بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد