-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1385 15:19
سلام دوستای عزیز .ممنون که تا حالا به وبلاگ من سر زدید وبرام پیغام گذاشتید این وبلاگ دیگه آپ نمی شه .اگه مایل بودید می تونید به صفحه اختصاصی من در yahoo360سر بزنید بازم ممنون
-
سهم تو گریه وزاری وکمی اشک همین؟
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 15:08
من حسینی هستم . دینم اماجایی در پس حادثه ای گم شده است همه فکرم این است که به هر مجلس او در پی دسته عزایش بدوم وچرا راه به کویش نبرم؟ سر هر مجلس وعظ بنده حاضر بودم همه جا حرف سر و نیزه وانگشتر بود همه جا نقل همین بود حسین تنها بود ... وهمه اهل وعیالش تشنه وسخن خالی ار این بود چرا؟ که چرا تنها بود ؟ و پی لشکر او هیچ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 13:43
به حساب خیال بافی ام نگذار اما ستاره ای دارم در تیره ترین شب ها فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد به چراغ های کوچک یک هواپیما
-
سنگ!
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 23:26
درون آینه ها در پی چه می گردی؟ بیا ز سنگ بپرسیم که از حکایت فرجام ما چه می داند! زانکه غیر از سنگ کسی حکایت فرجام ما نمی داند! همیشه از همه نزدیکتر به ما سنگ است ! نگاه کن ....نگاههها سنگ است وقلب ها همه سنگ .... چه سنگبارانی ........گیرم که گریختی همه عمر ....کجا پناه می بری ؟ خانه خدا هم سنگ است !!!!! به غصه های...
-
قفس
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1384 23:29
زندگی چون قفسی است قفسی تنگ پر از تنهایی وچه خوب است لحظه غفلت آن زندانبان وبعد از آن هم پروااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز
-
تو بامنی
شنبه 1 مردادماه سال 1384 17:40
تو با منی هر جا برم مهر تو بند جونمه عشقت نمی ره از سرم تو پوست واستخونمه یه دم اگه نبینمت یه دنیا دلتنگت می شم نگاه دریایی تو آبیه روی آتیشم واست دلت واست تنم واست تمام زندگیم از تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگیم نم نم بارون چشام گواه عشق پاکمه هم نفس قسمت من دوست دارم یه عالمه قشنگترین خاطره هام با تو واز تو...
-
ای همه آرامشم از تو....
شنبه 1 مردادماه سال 1384 17:38
ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم چون شب خاکستری سردر گریبانت نبینم ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی همچوابر سوگوار این گونه گریانت نبینم ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره درمیان کوچه ها افتان وخیزانت نبینم مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت در قفس چو ن قلب خود هرلحظه نالانت نبینم تکیه کن بر شانه ام ای شاخه...
-
کاش
دوشنبه 16 خردادماه سال 1384 12:11
کاش می شد جهت عقربه ها برگردد
-
خانه ای خواهم ساخت!
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1384 21:47
خانه ای خواهم ساخت..... آسمانش آبی... باز باشد همه پنجره هایش به پذیرایی نور ساحت باغچه اش پر زنسیم ...حوض ماهی پر آب... قامت پاک درختانش سبز.... وتوراخواهم خواند که در این خانه کنارم باشی سینه آیینه تصویر تورا می جوید.... که در آبی چون نور.... تو بدین خانه زیبا... در خیابان امید کوچه باور سبز...نبش میدان صبوری آنجا...
-
dov'e l'amore
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1384 13:06
DOV'E L'AMORE Dov'e l'amore Dov'e l'amore I cannot tell you of my love Here is my story I'll sing love song Sing it for you alone Though you're a thousand miles away Love's feeling so strong Come to me baby Don't keep me waiting Another night without you here And i'll go crazy There is no other there is no other (2)...
-
برای ....
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1384 13:05
رفتی وبی تو دلم پر درده پاییز قلبم ساکت وسرده دل که می گفتن محرمه بامن کاشکی می دیدی بی تو چه کرده ای که به شبها صبح سپیدی بی تو کویری بی شامم ای که به رنجام رنگ امیدی بی تو اسیری در دامم باتو به هر غم سنگ صبورم بی تو شکسته تاج غرورم با تویه چشمه چشمه ای روشن بی تو یه جاده ام که سوت و کورم ای که به شبهام صبح سپیدی بی...
-
خاطره....
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 14:24
درگذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر با همه تلخی وشیرینی خود می گذرد عشق ها میمیرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند وفقط خاطره هاست که چه شیرین وچه تلخ دست ناخورده به جا می مانند
-
happy birth day
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 14:23
تولدت مبارک (با چند روز تاخیر) امیدوارم تمام روزهای عمرت رو زندگی کنی ....
-
آغاز...
جمعه 28 اسفندماه سال 1383 22:12
یک سال دیگر هم گذشت پر از آرزو پر از امید وما باز هم به آخر خط رسیدیم امید وارم سال جدید سالی پر از نیکی وبرکت برای تمامی شما عزیزان باشد وتو ای دیر آشنای ماندگار : برای تو وخویش چشمانی آرزو می کنم که چراغها ونشانه ها را در ظلمتمان ببیند گوشی که صداها وشناسه ها را در بیهوشیمان بشنود برای تو و خویش روحی که این همه را...
-
با تو هستم با تو .....
جمعه 28 اسفندماه سال 1383 12:35
باتو هستم با تو که نمی دانم من به کجا هستی تو ای که تقدیر تورا دور زمن ساخت ..... چه سلامی چه نگاهی چه حرفی وقتی تمام حرفت را زده ای وتصمیم رفتنت را روی دیوار هر پس کوچه ای نوشتی ومن فقط خواندم بعد از رفتن تو دریغ از یک شب بارانی دریغ از یک نگاه مهربان مهتاب دریغ از ..... آسمان پر شده است از ابرهای سرگردان بادهای بی...
-
نمی دانی که مااز تو خوشبخت تریم؟
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 22:06
بی شک اگر خدای بزرگ از بام بلند عرش فرود آید وهم اکنون با الحاح واصرار از من بخواهد که من بر جای او بر عرش کبریایی او بنشینم واو به جای من در محراب به پرستیدن وعشق ورزیدن آغاز کند وآتش های درد ونیاز معبود را از جان من باز گیرد حتی برای شبی تا سحر نخواهم پذیرفت من یک شب را سراسر با درد معبود بودن ورنج محروم ماندن از...
-
دوستت دارم ها آه چه کوتاهند!
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 20:00
دوستم داشته باش بادها دلتنگند ... دستها بیهوده ... چشمها بی رنگند دوستم داشته باش شهرها میلرزند ... برگها میسوزند ... یادها می گندند بازشو تا پرواز ... سبزباش از آواز ... آشتی کن بارنگ ... عشقبازی با ساز دوستم داشته باش سیبها خشکیده ... یاسها پوسیده .. شیر هم ترسیده دوستم داشته باش ... عطرها در راهند دوستت دارم ها ......
-
دل من ....
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 20:28
دل من چه خرد سال است ساده می نگرد ساده می خندد ساده می پوشد دل من از تبار دیوارهای کاهگلی است ساده می افتد ساده می شکند ساده میمیرد دل من تنها سخت میگیرد !
-
چکاوک
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 17:48
اگرچکاوکی رامرده دیدی مصلوب دیوار خاطراتت کن ودر کنارش بنویس آزاد آزاد
-
چه سخت است نام ترا گم کردن!
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 22:13
چه سخت است نام ترا گم کردن آیا در روز پرسش برای سرودن لبخند تو برای تسلیم در برابر نگاه تو مرا به بهشت راهی است؟
-
اگر ماندم هر چه می خواهی کن حتی فراموش...
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 17:15
اگرماندم توآزادی هرچه میخواهی کن حتی” فراموش“...! امااگرمردم باید همیشه برایم بمانی زیرا وقتی زنده باشم می توانم بخاطر تو تحمل کنم وحتی ((آن ))را! اگر زنده نبودم اگرمردم چگونه می توانم برهرکاری که کنی صبرکنم؟ باید باشم تابتوانم!بیرحمانه است که نه زندگی راداشته باشم نه تورا! فقط تاوقتی می توانی به فداکاریم چشم داشته...
-
مهرورزان زمانهای کهن
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 23:19
مهرورزان زمانهای کهن هرگز ازخویش نگفتند سخن که در آنجا که تویی برنیاید دگر آواز ازمن "ماهم این رسم کهن رابسپاریم به یاد" هرچه میل دل دوست بپذیریم به جان هرچه جزمیل دل دوست بسپاریم به یاد آه.......... باز این دل سرگشته من یاد آن قصه شیرین افتاد: بیستون بود وتمنای دودوست آزمون بود وتماشای دوعشق در زمانی که چو کبک خنده...
-
رویای رنگینه شب ...
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 23:08
«« ای شب از رویای تو رنگین شده ... سینه از عطر توام سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادی ام بخشیده از اندوه بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستی ام زآلودگی ها کرده پاک از تپش های تن سوزان من ... آتشی در سایه مژگان من ای ز گندمزارها سرشارتر ... این ززرین شاخه ها پربارتر ای دربگشوده بر خورشیدها ... درهجوم ظلمت...
-
می نویسم شاید کسی جایی با خواندن آن به زندگی برگردد
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 20:05
بنام تنها پناه آشفتگان دیار سرنوشت یک سلام پررنگ وچند نقطه چین ...... به علامت جوابهایی که هرگزندادی وچند دقیقه سکوت !به احترام لحظه هایی که در انتظارپاسخ تو مردند ! چه می توان کرد ؟ تویی عزیز کرده این دل رسوای من!!! این یادم ترا فراموش از همان یادم ترا فراموش هایی است که می شناسی همان یادم ترا فراموش سابق .از همان...